اخیرا با اعلام تحریم های جدید علیه جمهورى اسلامى به بهانه عدم همکاری در زمینه پرونده آژانس اتمی، یخ برخی از سکت ها و جریانات سیاسی باز شده و در شيپور تشویق آمریکا و موتلفينش برای شروع هر چه سریع تر جنگ با جمهوری اسلامی ميدمند. در مقابل، برخی از جریانات اولترا راست که عاقبت نیروهای همجنس خود را بعد از جنگ افغانستان و عراق دیده اند، به موضع حمایت از جمهوری اسلامی در مخالفت با حمله نظامی امریکا علیه ایران دست به تبلیغات میزنند !
علی رضا جعفرزاده در کنفرانس اخیر شورای ملی مقاومت در بروکسل، اطلاعاتی که البرادعی دبیر آژانس از موقعیت هسته ای جمهوری اسلامی می دهد را ناقص دانسته و ضمن تشکر از آمریکا برای تحریم های جدید، در رابطه با حل مسئله از طريق دیپلماسی، مسئله صبر را جایز ندانسته و به استناد به سابقه خود در دادن اطلاعات پيرامون غنی سازی در نطنز و راکتور آب سنگین در اراک، خواستار به راه انداختن سریع جنگ نظامی علیه جمهوری اسلامی به دلیل دست پیدا کردن آن در کوتاه مدت به سلاح هسته ای شده است . محمد محدثین مسئول کمیسیون خارجه شورای ملی مقاومت نیز در این راستا به تشویق اتحادیه اروپا برای قرار دادن سپاه در لیست سازمان های تروریستی پرداخته است و جانشینی سعید جلیلی به جای جواد لاریجانی و نزدیکی او به احمدی نژاد را "دلیلی" بر تشدید سیاست های هسته ای رژیم دانسته است ! جدا از تبلیغاتی که مجاهدین و سلطنت طلبان و طیف های راست حامی دو طرف جدال جهانی امریکا و اسلام سیاسی می کنند، بر هیچ ناظری پوشیده نیست که این دستجات راست و ارتجاعی ذره ای ربط به آزادى و منافع آنى و آتى مردم ایران ندارند !
آيا اين جريانات غير مسئول عراق را نميبينند؟ آيا نتايج سياست ضد بشرى تحريم اقتصادى و جنگ و شناعت دمکراسى موشک کروزى را نميبينند؟ دموکراسی نظم نوین جهانی در مدت چهار سال روی رژیم جنایتکار بعث را هم سفید کرد! کدام انسان منصفی که شاهد مصیبت مردم در عراق بوده می تواند خواستار تکرار آن صحنه ها در جغرافیای دیگری شود ! هنوز چهره آن پدر عراقی که بعد از بمباران خوشه ای در سال ٢٠٠٣ چیزی را طرف خبرنگار انگلیسی می گرفت که شبیه نیمه ای از قرص نان له شده بود، و در واقع نیمه بدن کودکی له شده بود، لرزه بر تن هر انسانی می اندازد ! اما جستجوى انسانيت و سياست انسانى در اينگونه جريانات کار عبثى است. تار و پود اين فرقه ها را ماکیاولیسم و اپورتونیسم به هم تنيده و از آنجا که آمريکا و جنگ تنها آس بازى آنهاست، اينگونه خود را براى "جشن پيروزى" روى ويرانه هاى باقى مانده از بمب و موشک و اجساد تکه پاره شده آماده ميکنند. اگر کابوس جنگ هر مضراتى داشته باشد، لااقل نقاب از چهره اين جريانات ضد جامعه برميکشد !
اينها هيچ وقت درس نميگيرند. نميبينند که همین سیاست مماشات با جریانات ارتجاعی از قبیل جمهوری اسلامی و رژیم بعث روز به روز این ها را در چشم مردم منزوی تر و منفور تر کرده است! از سال ١٣۵٠ که به دامان خمینی منحوس در نجف شتافتند تا خواندن خمينى بعنوان "رهبر ضد امپرياليست" و طالقانى "پدر" در انقلاب ١٣۵٧ و حمايت از بنى صدر و داستان هاى بعدى، تا امروز که در خدمت ارابه جنگى آمريکا درآمدند، سيرى است که هر جريان بى ريشه اجتماعى طى ميکند. البته به اندازه کافى توجيه براى هر شکست سياسى دارند که تکرار آنها حوصله خواننده را سر ميبرد. سازمان مجاهدین که در چند دهه تاریخ سياسى خود استراتژى اش را با تکیه به ارتجاعی ترین دولت های منطقه سوار کرده، این بار با خوش خدمتی و برگزارى کنفرانس و تکرار پروپاگاند های جنگی آمریکا و غرب، اميد به بمب و موشک دوخته که بر سر کودک و زن و جوان آن جامعه ریخته خواهد شد و لابد مجاهد را به جائى ميرساند! معضل اينجاست که اين آمريکاى نمک نشناس حتى حاضر نيست اسم اين سازمان را از ليست کذائى تروريسم هم بيرون بياورد! واقعا مجاهدين اين همه ناکامى را چگونه توضيح ميدهند؟ حقيقت اما اينست که راهى ديگر به روى مجاهد باز نيست. يک فرقه اسلامى را با روشهاى متعارف و ديناميزم جامعه شهرى هفتاد ميليونى نميتوان به تخت صدارات نشاند. اين جامعه که از اسلام دارد بالا مى آورد، چگونه ممکن است اسلام ديگرى انتخاب کند؟ نسل رپ و خلاف جريان چگونه تن به روسرى و معاد و روزه و داستان تکرارى امام حسين ميدهد؟ اگر راه اينها به قدرت از اين مسيرها نميگذرد، و تمام تلاشهاى تاکنونى شکست خورده است، اگر بقول منصور حکمت کارت اسلام در ايران سوخته است، آنوقت مجاهد راهى ندارد جز اينکه اين آخرى را هم تست کند. اين ته خط براى مجاهدين است.
فلاکت سیاسی مجاهدین اگرچه از نظر انسانى تلخ است، اما تجربه و عکسى براى مردم است که نوع مجاهد و فرقه ها و جريانات آوانتوريست را بشناسند. جنایات جمهوری اسلامی عليه مردم راه سرنگونى به هر قيمت را هموار نميکند و توجيهى نيست براى سرباز آمريکا شدن! توجيهى نيست براى سياست خواهش و تمنا براى کشتار مردم! زور حکومت نمى آيند دارند جاده قتل عام مردم را هموار ميکنند! نميفهمند که افتادن هر بمب و موشک به اين حکومت هار و خونريز جان تازه اى ميدهد و مثل يک حيوان درنده و زخمى به جان مردم مى اندازد! مجاهدين با اين سياست دارد هر گونه راه بازگشت را براى خود ميبندد. شايد خودشان بهتر از هر کسى ميدانند که اين راه تير آخر است. چون در مسير انقلابى و سرنگونى که خصوصيت ضد مذهبى و ضد اسلامى آن بر مجاهد پوشيده نيست، اينها جائى در تصوير ندارند. جريانى که بازيگر سناريوى سياه باشد در سناريوى سفيد و انقلاب و تلاش مردم منزوى است، و مردمى که کشتار شدند و به خون کشيده شدند، آرکان ها و توجمان هاى "وطنى" بر آنان سلطنت ميکنند!